اریک فروم
اریک فروم
آیا بررسی ما از گرایش فکری فروید و یونگ نسبت به دین این عقیده بسیار رایج را که فروید دشمن دین و یونگ حامی دین است تایید می‌کند؟ مقایسه اجمالی نظرات آنها نشان می‌دهد که این فرض چیزی جز یک ساده‌انگاری گمراه‌کننده، نیست. فروید معتقد است که هدف پیشرفت انسان تحقق بخشیدن به - آرمان‌های دانش (خرد، حقیقت - لوگوس «Logos»)، عشق برادرانه، کاهش رنج‌ها، استقلال و حس مسئولیت است. این آرمان‌ها هسته اخلاقی تمام ادیان بزرگ را که شالوده فرهنگ‌های شرق و غرب می‌باشند، یعنی تعلیمات کنفوسیوس و لائوتسه، بودا، پیامبران و مسیح، تشکیل می‌دهند. البته اختلافاتی در میزان تکیه آنها بر آرمان‌های یاد شده وجود دارد، مثلا بودا در مورد کاهش رنج‌ها، و پیامبران بر دانش و عدالت، و مسیح بر محبت برادرانه تاکید می‌روزند. اما لازم است به این نکته توجه کنیم که تا چه حد این معلمین مذهبی در مورد هدف پیشرفت انسان و هنجارهایی که می‌بایست راهنمای او واقع شوند با هم توافق داشته‌اند. فروید به جانب‌داری از هسته اخلاقی دین سخن گفته و جنبه‌های الهی - ماوراءالطبیعی آن را، به علت مانع شدن از تحقق هدف‌های اخلاقی مزبور به انتقاد می‌کشد. وی مفاهیم الهی - ماوراءالطبیعی را متعلق به مرحله‌ای از پیشرفت انسان می‌داند که زمانی ضروری‌ و پیشرو بوده است، اما اکنون دیگر نه‌تنها ضروری نیست، بلکه در واقع سد راه پیشرفت نیز می‌شود. لذا این بیان که فروید «مخالف» دین است گمراه‌کننده است، مگر آن که کاملا مشخص کنیم که وی کدام دین یا کدام جنبه‌هایی از دین را مورد انتقاد و مخالفت قرار می‌دهد و با کدام جنبه‌های آن موافق است. به نظر یونگ تجربه دینی خصلتا نوع ویژه‌ای از تجربه عاطفی است و به معنی تسلیم در برابر یک قدرت برتر است، خواه این قدرت خدا نامیده شود، خواه ناخودآگاه. بدون شک این کیفیت مربوط به نوع خاصی از تجربه دینی است. در مذاهب مسیحی تجربه مزبور هسته تعلیمات لوترو کالون را تشکیل می‌دهد. نقطه مقابل آن نوع دیگری از تجربه دینی است که بوداییسم، فی‌المثل، نماینده آن است. مع‌ذلک، مفهوم دینی یونگ با توجه به نسبی‌گرایی آن در حقیقت، با بوداییسم، یهودیت و مسیحیت مخالف است. در ادیان مزبور تعهد انسان به - جستجوی حقیقت یک اصل مسلم و ضروری تلقی می‌شود. سوال طنزآمیز پیلاطس: «حقیقت چیست؟» نه فقط از نظر مسيحيت، بلکه از نظر همه ادیان بزرگ نیز مظهر یک طرز فکر ضددینی به شمار می‌رود. نظریات فروید و یونگ را درباره دین می‌توان به طریق زیر خلاصه نمود: فروید با نام اخلاق با دین مخالفت می‌کند، یعنی در واقع موضعی انتخاب می‌کند که می‌توان آن را «مذهبی» نامید. از طرف دیگر یونگ دین را تا حد یک پدیده روانشناسی پایین آورده و در عین حال ناخودآگاه را تا حد یک پدیده دینی ارتقا می‌دهد. اریک فروم از کتاب روانکاوی و دین ترجمه آرسن نظریان