بزرگسالی آینه معنکس کننده دوران کودکی
بزرگسالی آینه معنکس کننده دوران کودکی
بزرگسالی، آینه منعکس کننده دوران کودکی وقتی در کودکی رفتار پدر و مادر، آنگونه که لازمست احساس ارزشمندی و دوست داشته شدن به کودک ندهد، کودک با چنین تصوراتی رشد میکند: «من به اندازه کافی دوست داشتنی نیستم! من کافی نیستم! من آنقدر با ارزش نیستم که مورد توجه اطرافیانم باشم! من برای دوست داشته شدن باید تلاش زیادی بکنم و خدمات ویژه ای ارائه کنم! و ... » حقیقت انکار ناپذیر اینست که همه ما بطور ناخودآگاه در جهت تایید پیامهایی که در کودکی دریافت کرده ایم گام برمیداریم و زندگیمان را شکل میدهیم. بنابراین، چنین کودکی در طول دوره رشد خود، چه نوجوانی چه جوانی و بزرگسالی، بطور چشمگیری مستعد ورود به روابطی تخریبگر است.  روابطی که در آن آنچنان که دلش میخواهد دوست داشته نمی شود، مورد احترام نیست و احساس با ارزش بودن به او داده نمی شود. او بسیار استعداد می یابد کنار کسی قرار بگیرد که مدام تحقیرش کند و به او این پیغام را بدهد که« تو کافی نیستی! »  این درحالیست که او برای بقای رابطه اش خدمات ویژه به طرف مقابلش میدهد... در حقیقت او به شخصیتی«التماسگر » در رابطه تبدیل میگردد و این چنین، پیامهایی را که در کودکی دریافت کرده بود ناخودآگاه تایید میکند. و اما جای امیدواریست که ما امروز ، می توانیم قربانی پیامهای مخربی که در کودکیمان دریافت کرده ایم نباشیم. میتوانیم از بند دردهای کودکیمان رها شویم ، به اصلِ آزادِ خودمان بازگردیم و بزرگسالی خود را «به انتخاب خودمان» شکل دهیم. اگر چنین روایتی را در خودمان سراغ داریم آیا وقت آن شده است که زجرِ به دوش کشیدن چنین روابط مخربی را برای خود تمام کنیم؟؟؟